ميخواهم برايت تنهايي را معني کنم!در ساحل کنار دريا ايستاده اي ,هواي سرد ,صداي موجانتظار انتظار انتظار... ... به خودت مي آيي ,يادت مي آيد ديگر نه کسي است که از پشت بغلت کند ,نه دستي که شانه هايت را بگيرد ,نه صداي که قشنگ تر از صداي دريا باشداسم اين تنهايي است